سیاست خارجی خوب کدام است؟

آقای دکتر حسن روحانی به تازگی به نقد سیاست خارجی دولت نهم پرداخته است ودولت را به از دست دادن فرصتها متهم نموده است بی انصافی دیدم مطلبی تحت عنوان سیاست خارجی خوب راکه  قبلا برای ایشان نوشته بودم روی وبلاگ قرار ندهم این مقاله پاسخی به سخنان اخیر جناب آقای روحانی هم میباشد شاید موفقترین بخش دولت آقای احمدی نزاد  سیاست خارجی او باشد .دولت آقای خاتمی قصد داشت با سیاست تنش زدایی با نظام جهانی کنار بیاید نتیجه چه شد سیاست لبخند چه نتیجه ای داشت چه دست آورد استراتزیک به همراه آورد. دیشب دبیر کل اتحادیه عرب گفت در مذاکرات صلح با اسراییل سر کاریم جز بغل کردن یکدیگر وگرفتن عکس یادگاری چه دست آوردی داشته ایم با این تجارب ملموس آقای روحانی سیاست خارجی خوب کدام است . این مقاله را بخوانید

حجت‌الاسلام دکترحسن روحانی در کنفرانس ملی «چشم‌انداز توسعه 20 ساله و الزامات سیاست خارجی توسعه‌گرا» روند کنونی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را مورد نقد قرار داده است. ایشان با بررسی استراتژی‌های حفظ محور، رشد محور و بسط محور سیاست خارجی به دلیل نیاز مبرم کشور به توسعه جامع بر استراتژی رشد محور تأکید ورزیدند و در همین جهت سؤالات زیر را مطرح کردند:
1. آیا ما به دنبال تعامل با دنیا هستیم یا تقابل؟
2. ما به دنبال ابهام هستیم یا شفافیت؟
3. آیا دنیا می‌خواهد هر روز از ما بترسد یا جاذبه ‌دارتر باشیم؟
4. آیا نحوه‌ی رفتار ما با دنیا می‌خواهد به نحوی باشد که دنیا احساس کند ما برای نوعی انعطاف و چانه‌زنی در مسایل آمادگی داریم یا نه؟
5. آیا ما می‌خواهیم فضای جمهوری اسلامی ایران در دنیا فضای امنیتی باشد یا فضای غیر امنیتی؟
ایشان در ادامه ابراز داشتند « ما به سیاست خارجی خوب نیاز داریم. سیاست خارجی یعنی حرف‌هایی بزنیم که تکبیر آفرین باشد، نیست. سیاست خارجی درشت‌گویی وحرف‌های گنده زدن نیست اینها سیاست خارجی را درست نمی‌کند. سیاست خارجی یعنی راه و روش سلوک با دنیا که نتیجه آن تهدیدی را کم یا منفعتی را جذب کند...... دنیا هنجارها ، قواعد، عرف بین‌المللی دارد ما به یک راه بینابینی نیاز داریم. هنوز می‌گوییم تسلیم نشویم چکار کنیم؟ بایستیم و به دنیا بفهمانیم به این محکمی که نمی‌شود به دنیا فهماند باید با منطق، استدلال و آرام آرام به دنیا بفهمانیم..» با دشمن چگونه باید رفتار کرد؟ پیامبر با کفار معاهده امضاء کرد باید شرایط و اهداف‌مان را هم ببینیم و مورد نظر قرار دهیم باید دنبال سیاست خارجی باشیم که تعامل سازنده داشته باشیم.»

بحث سیاست خارجی در دانش روابط بین‌الملل در واقع نوعی رفتار‌شناسی است که رفتار خارجی کشورها با بازیگران عمده بین‌المللی را در صحنه‌ی جهانی بررسی می‌کند. اساس سیاست خارجی کشورها مبنی بر حفظ منافع ملی و موجودیت کشورهاست. در حکومت‌های سکولار، دولت‌ها ، دولت رفاه هستند و مهم‌ترین هدف‌شان ایجاد رفاه عمومی و امنیت است و مهم‌ترین ابزار برای تحقق اهداف‌شان عقل معاش است. ولی در حکومت‌های دینی از جمله جمهوری اسلامی ایران اهداف اصلی علاوه بر ایجاد رفاه و امنیت کمک و تلاش برای تکامل معنوی انسان است که زمینه‌ساز حیات طیبه می‌باشد. بر اساس این تعریف منافع ملی هم در حکومت‌های مختلف تعریف متفاوتی پیدا می‌کند و در نتیجه سمت و سوی سیاست خارجی دولت‌ها هم تغییر می‌کند. با این تعریف بر اساس آموزه‌های امام خمینی (ره) ، سمت‌گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران علاوه بر ایجاد رفاه عمومی و امنیت به دنبال ایجاد عدالت و معنویت است. یعنی اگر جامعه‌ای در اوج ثروت و قدرت باشد و رفاه و امنیت در آن موج بزند ولی از عدالت و معنویت تهی باشد حیات طیبه شکل نگرفته است لذا استراتژی ما در سیاست خارجی با این تعریف باید شکل بگیرد و به عدالت اسلامی برسد، عدالت اسلامی به معنای اعطاء کل حق به حق‌دار است. عدالت گستری در سیاست خارجی دولت اسلامی منتج به «ان الارض یرثها عبادی الصالحون« (انبیاء آیه 105) خواهد شد. بدین ترتیب سیاست خارجی دولت اسلامی با نظام مبتنی بر زر و زور و تزویر مخالف است و با پروژه جهانی‌سازی که منجر به شکاف بیشتر شمال و جنوب و فقیر و غنی‌ می‌شود مبارزه می‌کند و ریشه‌های تروریسم را در بی‌عدالتی جستجو می‌کند. امام خمینی (ره) در خصوص اهمیت اجرای عدالت در جهان می‌فرماید:

«اگر چنانچه ما با همان بعد ظاهری قرآن، به همان بعدی که قرآن برای اداره امور بشر آمده است برای رفع ظالم از بین بشر آمده است، یعنی یک بعدش این است که ظلم را از بین بشر بردارد و عدالت اجتماعی را در بشر ایجاد کند ما اگر کوشش کنیم و آنهایی که تابع قرآن خودشان را می‌دانند. مسلمین جهان اگر کوشش کنند تا اینکه این بعد از قرآن را که بعد اجرایی عدالت اسلامی در جهان بخش کنند آن وقت یک دنیایی می‌شود که صورت ظاهر قرآن می‌شود». (امام خمینی (ره) ، شرح حدیث جنود عقل و جهل ، ص 147) .

با این تفکر و جهان بینی جناب آقای دکتر حسن روحانی بفرمایید.
1) آیا در نظام سلطه‌ای که بعد از شهادت 28 فلسطینی مظلوم وزیر امور خارجه آمریکا تنها و تنها از کشته‌ شدن یک اسراییلی ابراز تأسف می‌کند می‌توان کنار آمد؟
2) آیا با نظام سلطه‌ای که تاکنون آمریکا نزدیک به 40 قطعنامه‌ی شورای امنیت را بر علیه نقض آشکار حقوق بشر توسط رژیم اشغال‌گر قدس وتو می‌کند می‌توان مذاکره کرد؟
3) آیا با نظام فاسد جهانی که در آن رژیم اشغال‌گر قدس با نزدیک به 200 کلاهک هسته‌ای سالانه 3 میلیارد دلار کمک بلاعوض دریافت می‌کند ولی جمهوری اسلامی علی‌رغم تمامی همکاری‌های لازم با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قطعنامه شورای امنیت دریافت می‌کند می‌توان تعامل کرد؟
4) آیا با جهانی که آقای خاتمی گفتگوی تمدن‌ها را مطرح می‌سازد ولی آنها حرف از جنگ تمدن‌ها می‌زنند و به پیامبر ما توهین می‌کنند می‌توان کنار آمد؟
5) آیا با نظام نابرابری که به افسر ناو آمریکایی وینسنس به دلیل شهادت 290 نفر مسافر بی‌گناه مدال شجاعت می‌دهند می‌شود مذاکره کرد؟
6) آیا با نظام ظالمانه‌ای که فریاد دمکراسی‌اش گوش فلک را کر کرده است ولی در مقابل محاصره دولت بر آمده از مردم فلسطین و 5/1 میلیون نفر از مردم غزه، رفع و خان یونس در منطقه بی‌آب و علف ، بدون بندر و فرودگاه، غزه سکوت می‌کند می‌شود تعامل کرد؟
شاید جناب آقای دکتر روحانی بفرمایند به همین دلایل ما باید با نظام ظالمانه جهانی مدارا کنیم و بر اساس قدرت و توانایی خود اهداف‌مان را تعریف نماییم. یعنی ما با این توان و قدرت نمی‌توانیم با نظام سلطه درگیر شویم و با ابهام زدایی و شفافیت آرام آرام منطق و استدلال خود را جا بیندازیم. در پاسخ به عبارات فوق دو نکته را یادآور می‌شوم:

نکته اول
با پیروزی آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 که آقای روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی در آن دوره نیز بودند ، سیاست تنش زدایی، دیالوگ سازنده و گفت و گوی تمدن‌ها سمت‌گیری اصلی سیاست خارجی دولت را شکل می‌داد. سیاست خارجی دولت آقای خاتمی در این مقطع ریسک گریز و بسنده جو یعنی به دنبال کسب فایده متوسط بود. بدین ترتیب ایران به دنبال آن بر آمد که به تعامل سازنده با دنیا بپردازد تا از این مسیر به صورت یک کشور عادی در عرصه بین‌المللی مورد پذیرش واقع بشود. این سیاست مبتنی بر این بود که از طریق تعامل و ائتلاف سازی در محیط فوری ایران و در نهایت با کشورهای دیگر بتواند زمینه تنش‌زدایی و اطمینان سازی را به وجود آورد و از طریق جهت‌گیری تعامل گرایانه جایگاه خود را در نظام بین‌المللی ارتقاء بخشد و به دنبال آن شرایط توسعه در داخل را فراهم سازد (حاج یوسفی ، رهیافت سیاسی و بین‌المللی ، شماره 6 ، ص 76)
سوالات ما در این رابطه از آقای دکتر روحانی این است:
1) آیا ایران علی‌رغم این سیاست به یک کشور عادی در عرصه‌ی بین‌المللی تبدیل شد؟ اگر شد چرا جزء محور شرارت قرار گرفت؟
2) آیا سیاست تنش‌زدایی به ایران این اجازه را داد تا ایران در حد 10 سانتیریفیوژ به دنبال انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای باشد؟
3) چرا ایران علی‌رغم تلاش‌های فراوان بارها به عنوان ناقض حقوق بشر به جهانیان معرفی شد؟
4) آیا دولت ایالات متحده اجازه داد لوله‌های نفت و گاز حوزه‌ی دریای خزر از مسیر ایران که کوتاه‌ترین ، امن‌ترین و اقتصادی‌ترین راه بود عبور کند؟
5) چرا سیاست تنش‌زدایی نتوانست رژیم حقوقی دریایی خزر و جزایر سه گانه را به سرانجام برساند؟
6) چرا علی‌رغم کاهش اهداف ملی، کم رنگ نمودن اصل سیاست خارجی که احتمالاً آقای دکتر روحانی از آن به عنوان استراتژی بینابین نام می‌برند نتوانست موجب شود نام ایران از لیست تروریسم خارج شود؟
7) آیا سیاست تنش‌زدایی و لبخند به جهان توانست تحریم‌ها و تهدیدات نظام سلطه را کاهش هد ؟ و آن را برچیند؟
و .........

نکته دوم:
جناب آقای دکتر روحانی اصل نه شرقی و نه غربی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دست‌یابی به حاکمیت واقعی و نمادین در دولت اسلامی است. بر اساس اصل قاعده‌ی نفی سبیل که بر آمده از آیه‌ی 141 سوره نساء و حدیث اعتلا است خداوند هیچ راهی را برای تسلط کافران بر مؤمنان قرار نداده است. خداوند در آیه 89 سوری نساء می‌فرمایند:
«آنان دوست دارند که شما هم مانند آنها کافر شوید و مساوی یکدیگر گردید بنابراین از آنها دوستانی انتخاب می‌کنید؟»
از آنجا که کافران برای اعمال ظالمانه خود به دنبال شریک می‌گردند سعی دارند یا مؤمنان را همراه خود سازند یاآنها را به زور به زیر سلطه خود در آورند اما خداوند در آیه ی 144 سوره‌ی نساء به مؤمنان هشدار می‌دهد:
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید کافران را به جای مؤمنان ولی و تکیه‌گاه خود قرار ندهید. آیا می خواهید (با این عمل) دلیل آشکار بر ضرر خود در پیشگاه خداوند قرار دهید؟ لذا مسلمانان باید از طرح دوستی با دشمنان خدا که نشانه‌ی نفاق است بپرهیزند».
در همین زمینه می‌توان به آیه 149 ـ 118 و 119 آل عمران، 51 سوره مائده هم مراجعه کرد.
خداوند در همین زمینه در آیه‌های 137 و 138 سوره نساء می‌فرماید:
«به منافقان خبر ده که عذابی دردناک خواهند داشت همان کسانی که غیر از مؤمنان کافران را دوستان خود می‌گیرند ؛ آیا سربلندی را نزد آنان می‌جویند؟ (این خیال خامی است) چرا که عزت همه از آن خداست»

بر اساس آیات و روایات که اصول گرایی حقیقی برهمان پایه استوار است نباید دوستی ، ارتباط و مودت با بیگانگان موجب استیلای بیگانگان و اطلاع آنها از اسرار مؤمنین گردد لذا دوستی یک جانبه، دنباله‌روی از بیگانگان خود باختگی، ولایت بیگانگان و احساس پشت‌گرمی و اطمینان به آنها نهی‌گردیده است.

لذا یک سیاست خارجی خوب نمی‌تواند جهت توسعه و پیشرفت به نظام ظالمانه‌ جهانی دل ببندد زیرا اولاً سابقه نشان می‌دهد هر چه اردوگاه حق کوتاه بیاید و تسلیم شود. ارودگاه باطل جلوتر آمده و فشار خود را چند برابر می‌کند تا آنجا که بتواند از تضعیف و تحقیر مؤمنان کوتاهی نمی‌ورزد . ثانیا علاوه بر تجربه عینی عقل الهی در آیات 118 و 119 آل عمران به مومنان هشار داده است:

اگر از اردوگاه کفر اطاعت کنیم ما را به عقب باز می‌گردانند. لذا یک سیاست خارجی خوب ایستادگی ، مقاومت بر اساس عزت حکمت و مصلحت است. تسلیم نه عزت است نه حکمت و نه مصلحت.
ابوالفضل صدقی



نظر

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در دوشنبه 87 شهریور 25 ساعت ساعت 4:16 عصر